ارشیدا در حال مطالعه
اولین رستوران رفتن با عشقم
عزیزم دیروز عصر اول با شما و بابایی رفتیم پارک و شما خیلی دختر خوبی بودی و توی گالسکه ات اروم و زیبا همه جا رو نگاه میکردی و کم کم خوابت برد و بعد رفتیم رستوران و شما اونجا از خواب بیدار شدی و می می خوردی و اصلا من و بابایی رو اذیت نکردی و حسابی به ما خوش گذشت.....
اولین غلت کامل ارشیدای من
عزیزم 2 روز قبل در حالی که بابایی داشت از شما فیلم میگرفت(داشتی با اسبابازیای تشک بازیت حرف میزدی)ناگهان شما سریع غلت زدی و اومدی رو شکمت و دوباره برگشتی به پشت و برای اولین بار این کارو به صورت کامل انجام دادی.وتا امروز 2 بار دیگه هم این کارو کردی....دوست دارم فرشته کوچولوی خودم