ارشیداارشیدا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات خورشید زندگی ما

سلول بنیادی

عزیز دل مامان امروز من و بابایی رفتیم وبرای نگهداری خون بند ناف شمابرای سلول بنیادی  قرارداد بستیم.البته امیدوارم هیچ وقت لازم نشه که ازش استفاده کنیم. خیلی دوست داریم خانم کوچولوی ما
9 بهمن 1392

تولد زهرا جون

عزیز دل مامانی دیروز شما جشن تولد زهرا جون دعوت بودی.البته هیچ مامانی دعوت نبود اما من ومامان معصومه به خاطر شما که تو دل مامانی هستی دعوت شده بودیم.شما هم اونجا حسابی خوشحال بودی و تو دل مامانی حسابی ورجه وورجه میکردی و حسابی خوش گذروندی .عزیزم کی باشه ما برای خودت جشن تولد بگیریم....
4 بهمن 1392

بالاخره مامان جون داره میاد

عزیزم امشب مامان معصومه از شیراز داره میاد پیش ما اهواز هوراااااا.دیگه کم کم همه داریم برای اومدن شما اماده میشیم.مامانی که برای دیدن روی ماه شما لحظه شماری میکنه.گاهی خوابت رو میبینم .تو خوابم مثل فرشته هایی.دوست دارم کوچولوی نازم ...
28 دی 1392

اولین تصاویر از اتاق ارشیدا

  عزیزم 1ماه قبل که مامان طاهره و عمو عباد اومده بودند اینجا اتاق شما رو هم اماده کردیم.البته هنوز کاملا تمام نشده.اخه مامانی دیگه سنگین شده و نمیتونه کاری بکنه.منتظریم مامان جونات بیان تا بقیه اتاقت رو هم بچینیم.راستی دست مامان معصومه درد نکنه که برات سنگ تمام گذاشتند و این وسایل خوشکل و نازو خریدند.دختری خیلی عزیزیا....همه دوست دارند... ...
26 دی 1392

شروع زندگی

با یاد خدا ارشیدا دختر ناز مامانی و بابایی داری وارد نهمین ماه زندگی میشی و یک ماه دیگه با قدمت خانه ما رو درخشان و تابناک میکنی چرا که شما خورشید تابناک زندگی ما هستی و ما از همین الان به وجود شما افتخار میکنیم.امیدواریم بتونیم پدر و مادر خوبی برات باشیم. ارشیدا:ار مخفف اریائی-شید مخفف خورشید-الف پسوند اسم ساز ارشیدا:خورشید اریائی-بانوی اریائی درخشان
26 دی 1392