تولد4 ماهگی
ارشیدای من 4 ماهه شده.....
شروع مجدد پارک رفتن عشق بابا
عزیزم الان 3 روزه که مامانی زحمت بردن شما به پارک و میکشه.البته توی گالسکه بیقراری میکنی و مامانی مجبوره بغلت کنه .امیدوارم زود راهرفتنو یاد بگیری تا خودت با قدمهای کوچولوت بری پارک و اونجا حسابی بازی کنی.دوست دارم عشق کوچولوی بابایی...........
اولین ماما گفتن
ارشیدای خوشکلم امروز برای اولین بار گفتی ماما البته داشتی گریه میکردی و خوابت میومد و تو بغل بابایی بودی که وسط گریه هات گفتی ماما .مطمینم این فقط یه صوت بوده و حالاحالها مونده تا واقعا بگی ماما و بابا اما همینم کلی من و بابایی رو خوشحال کرد
اولین غلت زدن ارشیدای من
عزیزم امروز شما 105 روزه شدی و 105 روزه که من خوشبخت ترین انسان روی زمینم.چند روز بود که داشتی تلاش می کردی خوذت روی شکم بخوابی وبالاخره امروز ساعت 2:40 ظهر موفق شدی و اولین غلتت رو زدی. تبریک دختر گلم.....
ارشیدا و سشوار
الان تقریبا یک هفته هست که فهمیدم با صدای سشوار خوابت میبره _البته بعد از کلی گریه تا سشوارو روشن میکنم بیهوش میشی وگرنه اگه از اول سشوار رو روشن کنم فایده نداره_